در باب حضور بخش خصوصی در بازار نمایش خانگی
این روزها شاهد حضور دوبارة یکی از سریالهای بخش خصوصی در بازار نمایش خانگی هستیم که پس از وقفهای طولانی با بازیگرانی جدید سر از بازار فروش درآورده است. آنچه میخوانید نگاهی است کلی به سیر حضور آثار بخش خصوصی در بازار نمایش خانگی و دلایل عدم موفقیت آنها نزد مخاطبان. مگر این که کسانی باشند که اعتقاد داشته باشند تجربة بخش خصوصی در ماراتن رقابت با تلویزیون به عنوان بزرگترین هماورد در جلب مخاطبان موفق بوده است.
این را بایستی به یاد داشته باشیم که تلویزیون ما تمایل دارد در ماراتن رقابت بر سر تصاحب مخاطبان رسانهها همواره اول باشد که هست. به دیگران اجازه داده نمیشود تلویزیون خصوصی تأسیس کنند و انحصار همیشگی تلویزیون دست نخورده باقی مانده است. افتتاح پی در پی شبکههای جدید از سوی تلویزیون نشان میدهد که کسی مایل به شکستن این انحصار نیست. با این همه در دو سال اخیر پارهای از تهیه کنندگان که سابقة کار در تلویزیون را نیز داشتند دست به تجربهایی تازه زدند که شاید از همان ابتدا پیدا بود که تیری در تاریکی است: مخاطبان تلویزیون آنقدر پر تعداد هستند که هیچگاه جای نگرانی وجود نداشته باشد که بخش خصوصی زمانی بتواند رقیبی برای یک رسانة عظیم دولتی باشد. پس دلیل ورود بخش خصوصی به عرصة رقابتی نابرابر چه بود؟ یک دلیلش را باید در جهت گیریهای دو سالة اخیر تلویزیون دانست که بسیاری از فضاهای سرگرم کننده در این رسانه را تحت الشعاع قرار داد و به تبع حال و هوای موجود در جامع؛ بیشتر به سوی ارزیابیهای سیاسی تمایل پیدا کرد. با این که تلویزیون تلاش کرد تا از حجم برنامههای سرگرم کنندهاش حتی الامکان نکاهد اما رویکرد جهتدار و پر حجم آن به سوی برنامههایی با دیدگاههای خاص-که طبعاً مخاطبان خاص نیز خواهند داشت- به هر حال در کاستن از مخاطبان تلویزیون بیاثر نبوده است. در چنین شرایطی تولید اثری طنزآمیز در بخش خصوصی احتمالاً میتوانست برای مخاطبان طنازیهای خاص خودش را داشته باشد که داشت اما دوام نیاورد و به ببیندگان تلویزیون باوراند که این رسانه بی رقیب بوده و خواهد بود.
بخش خصوصی در زمانی به سوی سریال سازی رویآورد که برآورد دقیقی از «پسند مخاطب» نداشت. مهران مدیری با سابقة طولانی کار در تلویزیون نخستین سریال بخش خصوصی را روانة بازار کرد که در ابتدا موفق بود اما با مسائلی که-از جمله در ممیزی داستانش- پیش آمد؛ نشان داد که سرنوشت شیرینی در انتظار سریال مدیری نخواهد بود. سریال دیگر بخش خصوصی نیز سرنوشتی بهتر از سریال مدیری نداشته است و پس از عرضة چندین قسمت از آن، بار دیگر و با داستان و بازیگرانی تازه به نقطه سر خط رسیده است. تلویزیون تجربههایی این چنینی و شبیه به هر دو سریال بخش خصوصی داشته است. به عبارت دیگر تولیدکنندگان بخش خصوصی در گام نخست نتوانستند از کلیشههای جاری در تلویزیون گاهی فراتر بردارند. نه بازیگران و نه داستانها نتوانستند آنچنان که باید و شاید مخاطبان را به سوی خود جلب کنند. نکتة دیگر پخش منظم سریالها از تلویزیون است که بخش خصوصی در این زمینه نتوانست عملکردی شبیه تلویزیون داشته باشند. توقفهای چند ماهه و بینظمی در پخش یک سریال تا چه زمانی میتواند صبر مخاطب را به دنبال داشته باشد؟ نکتة دیگر از فرط دیده نشدن- حتی از سوی خوانندگان این یادداشت نیز- شاید جدی گرفته نشود اما مسألهای جدی است و بایستی-دستکم در آینده- جدی گرفته شود: قیمت محصولات. تهیهکنندگان و پخشکنندها در همان ابتدا تلاش کردند تا با کاستن از تعداد قسمتها در یک حلقه و نکاستن از قیمت هر حلقه به هزینههای نیز تولید بیندیشند که به نظر میرسد پرداخت چنین هزینهای برای مصرفکنندگان به هر صورت فکر برانگیز است. اصلاً این را از نظر دور نداریم که ممکن است برخی از مصرفکنندگان با خود فکر کنند که چرا باید هزینه ای برای یک سریال در بازار خانگی بپردازند، در حالی که نسخههایی شبیه آن را تلویزیون همواره و رایگان پخش میکند؟ نکتة دیگری که شاید در بررسی دلایل عدم استقبال مخاطبان از یک فیلم یا یک سریال-بهطور کلی- مؤثر باشد این است که بدانیم در برخی موارد برخی از دوستان این تصور را دارند که هر محصولی که ارائه میکنند، یقیناً و قطعاً با استقبال مخاطبان روبه رو خواهد شد. این امر در تلویزیون که رسانهای رایگان شاید پذیرفتنی باشد-همان حکایت دندان اسب پیشکشی- اما زمانی که بحث عرضه و تقاضا پیش میآید، موضوع فرق بسیاری خواهد داشت. تلویزیون استانداردهای خودش را در اعمال میکند. ببینید! فرمول موجود اصلاً پیچیده نیست. تلویزیون پول دارد. رسانه دارد. محصولی را بر اساس استانداردهای خودش سفارش میدهد و هر جا را نپسندد یا بهطور کلی نمایش نمیدهد یا هر جایی را که حس کند با استانداردهایش خوانایی ندارد، کوتاه میکند. طبعاً در چنین موردی هیچ نگرانی از جانب مخاطب وجود ندارد. تعداد شبکهها در تلویزیون آنقدر هست که مخاطب اگر استاندارد این شبکه را نپسندید به آن شبکه ملحق شود. اما در بخش خصوصی عدم جذابیت یک سریال معادل مرگ آن است است. مخاطب بر اساس اصل عرضه و تقاضا اگر داستان سریال را نپسندید آن را- از هر کجای داستان که باشد- رها خواهد کرد. عجیبترین توصیه به سازندگان سریالهای نمایش برای بازار نمایش خانگی این است که از استانداردهای تلویزیونی برای ساخت آثارشان بهره نگیرند. این به معنای عبور از هیچ خط قرمزی نیست بلکه تنها توجه به این نکته است که مخاطب و نگه داشتن آن در جایی که بحث سرمایهگذاری مالی حرف اول را میزند بسیار جدی است. اجازه بدهید همین جا دامنة بحث را به فیلمهایی بکشانیم که در بازار نمایش خانگی فوران کردهاند و اختصاصاً برای همین شبکة ساخته میشوند. در نود درصد موارد آنها سراغ استاندارهای تلویزیون رفتهاند و نتیجة نهایی عدم استقبال مخاطبان بوده است. ملال آور بودن داستانها و کشدار بودن حوادث و طمئنینه شاید در تلویزیون جواب بدهد اما رویکردهایی از این دست تنها باعث بیزاری مخاطبان خواهد شد. بدبختانه به دلیل کثرت آثاری که روانه بازار نمایش خانگی میشوند هیچ آماری از شکست مالی بسیاری از این آثار نمیتوان ارائه کرد. برای همین است که همچنان از ساخت چنین آثاری استقبال میَود چون تهیهکنندگانشان تصور میکنند مخاطبان از این آثار استقبال میکنند.